روایت‌های کهن

آواز‌خوان راهنمای خواندن اشعار فارسی در موسیقی سنتی

    حمد شایان و شکر بی‌پایان سامع‌الاصواتی را سزاست که نغمه‌سرایان خوش‌آواز و سرودگویان عراق و حجاز در چهارگاه جهان و حصار دوران از تاجیک و ترک به نواهای کوچک و بزرگ به وصف کمالش مترنم‌اند. مغنیان رامتین‌چنگ ... ادامه نوشته

ای مرگ بیا وصیت‌نامه‌ی هیلیگن‌شتات

  ای مردمی که مرا دیوانه و تندخود دانسته از اجتماع گریزان می‌خوانید. از این‌که نسبت به من بدبین هستید بسیار دلگیر هستم و زجر می‌کشم زیرا از علت اصلی حالت من بی‌خبرید. قلب و روح من از کودکی ... ادامه نوشته

قانون بارداری توصیه‌های پزشکی و بهداشتی ابن سینا برای فرزندآوری

  در سرزمین بچه‌های قدونیم‌قد بچه در جایی پناه گرفته که در آن خلق شده است. تا کوچک و ناتوان و ناقص‌الاعضاست به رزق و روزی خود که خون است و از مشیمه دریافت می‌کند قناعت ورزیده امرار معاش ... ادامه نوشته

برگ آس سوگلی‌ها برشی از خاطرات پزشک مخصوص ناصرالدین‌شاه از رقابت‌های حرم

28دسامبر ۱۸8۹(7 دی‌ 1268) امروز شاه یکی از دخترانش را به عقد عزیزالسلطان عزیزدردانه‌ی خود در‌می‌آورد. عزیزالسلطان دوازده سال و اخترالدوله دختر شاه هشت سال دارد. من در تماشای صف پیشخدمتانی که با مجموعه‌های بزرگ هدایای این عروسی را ... ادامه نوشته

تاریخ از یاد‌رفته کشف بخشی ناپیدا از تاریخ باستان ایران و چپاول آن

این حرف که چیستی هر موضوع از تاریخ آن موضوع جدا نیست در مورد وطن هم حتما صدق می‌کند. در سرزمین تاریخ‌داری مثل ایران بخش عظیمی از این تاریخ که سازنده‌ی تصویر کلی هر ایرانی از ایران است، در لایه‌های ژرف زمین دفن شده و آرام‌آرام با پیشرفت دانش باستان‌شناسی بیرون آمده و شناخته شده است. هزاران‌هزار تکه‌ی پراکنده‌ی این پازل که از اینجا و آنجا پیدا شده‌، تصویری کامل‌تر از چیستی و کیستی این وطن، مردمش و سرگذشت‌شان پیش روی ما گذاشته‌ است. اما غمبار آنجاست که عده‌ای غارتگر به سودای ثروت، این تکه‌های ارزشمند را غارت کرده‌اند و می‌کنند و با این کار چه‌بسا هرگز دیگر آن پازل کامل نشود. گزارش زیر که نمونه‌ی کوچکی از این یافته‌ها و البته غارتگری‌ها است پاره‌ای از گزارش حفاری‌های تپه‌ی مارلیک در استان گیلان است که شصت سال قبل با سرپرستی عزت‌الله نگهبان آغاز شد اما با دسیسه‌ی سران حکومت وقت آن‌گونه که بایست پیش نرفت و هزاران قطعه‌ی ارزشمند از یاد و یادگارهای نیاکان باستانی‌مان به یغما رفت. ... ادامه نوشته

دور از تو نیست اندیشه‌ام چگونه ایران صاحب سرود ملی شد

سرود ملی از آن چیزها است که از غرب آمده، تا قبلش با سازهای ایرانی برای حمله‌ی سپاه یا جمع شدن قوا ساز می‌زدند و نوایی می‌ساختند فی‌البداهه و بیشتر شورانگیز. اما چیزی به اسم سرود ملی وجود نداشت، شاید هیچ‌چیز ملی دیگری هم وجود نداشت. از روی نقاشی‌ها می‌شود فهمید حتی جای رنگ سرخ و سبز در پرچم‌ جابجا می‌شد بدون ترتیب یا دلیل خاص. اولین بار در مواجهه با غرب بود که وجود سرود ملی لازم آمد، ابتدا در تقابل و جنگ بعد در دید و بازدید و در صلح. اینکه چیزی درآمد حضور شاه و درباریان باشد یا جای خالی آنها را با نوا و صدا پر کند. شرح مختصری از ساخته شدن اولین سرود ملی را می‌خوانید. ... ادامه نوشته

در منزل بیمار گزارش عیادت پزشک آمریکایی از مریض تهرانی

شب شکرگزاری بود، در اداره‌ی امور بیمارستان روز طولانی و پرکاری را پشت سر گذاشته بودم. آخرین بیمار شب را هم ملاقات کرده بودم و روشنی اطاق‌های بیمارستان جای خود را به نور ضعیف شمع داده بود. پرستار شب ... ادامه نوشته

قربان‌تان، پاپا نامه‌های دکتر محمد مصدق به پسر و نوه‌اش، احمد و محمود

قربان محمود عزیزم کاغذ اول اکتبر رسید و موجب خوشحالی من گردید. از اینکه حالت به‌حمدالله خوب است شاکرم و از اینکه از اوضاع و هوا ناراضی هستی، چون هنوز عادت نکرده‌ای نمی‌توانم چیزی بنویسم. البته هوا و آفتاب ... ادامه نوشته

تفننات ثلاث

چای لازمه‌ی بساط قلیان و وافور است. این سه مثل سه یار دبستانی گویی عهدی ناگسستنی دارند و حلقه‌ی واسط اینها هم بی‌شک چای است. محمدرحیم قراباغی در سال1276 شمسی تصمیم می‌گیرد به دلیل رواج بسیار مصرف تریاک و تنباکو و چای رساله‌ای بنویسید و از نگاهی علمی خوب و بد اینها و تاریخ‌شان را بگوید. مختصری از متن این رساله را می‌خوانیم. ... ادامه نوشته

وافور

به قرینه‌ی حرف‌ها و لاف و گزاف‌ها و شوخی‌های پای منقلی، نویسنده‌ی متن زیر کوشیده با زبان طنز و نثری مسجع، با واژه‌بازی و لفاظی، آداب درست مصرف تریاک را برای طالبان آن بنویسد. طالبانی که شمارشان روزافزون بود و پیر و جوان نمی‌شناخت. نویسنده شوخ‌طبعانه می‌گوید که از زمان رواج منقل و وافور یا دربارۀ آن چیزی نگفته‌اند یا اگر گفته‌اند در مذمتش بوده، اما حال بگذارید قدری هم از اوصاف نیک این ماده‌ای که همه را مشتاق خود کرده بنویسیم. متن زیر برشی از این رساله است. ... ادامه نوشته

نفوس مقیم تهران سرشماری جمعیت ایران در تابستان 1231 هجری شمسی

حتی امروز با این‌همه‌ امکانات، تهیه‌ی آمار کاملا دقیق از مردم یک شهر کار بی‌نهایت سختی است. آماری که فقط محدود به شماره‌ی آدم‌های موجود در شهر نباشد بلکه داده‌های دیگر را هم پوشش بدهد. صدوهفتاد سال پیش، به دستور ناصرالدین شاه، میرزا عبدالغفار نجم‌الدوله مامور تهیه‌ی چنین آماری از دارالخلافه‌ی طهران می‌شود. او با دقیق‌ترین و تجربی‌ترین روش‌های آماری در طول دو ماه کار را به سرانجام می‌رساند و به گفته‌ی خودش با توجه به امکانات موجود اعداد و ارقامی به دست می‌دهد که دقیق‌ترین اعداد و ارقام ممکن است. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش نخست گزارش این سرشماری است از زبان خود عبدالغفار. بخش دوم گزارش آمار تفکیکی محله‌ها است. با توجه به اوضاع و احوال تهران ناصری، رسیدن به این اطلاعات و بیرون کشیدن حرف راست از زبان مردمی که به دولتیان و آمارگیران مشکوک‌اند نیازمند دقت و پشتکار و حوصله‌ای خارج از حد تصور بوده است. ... ادامه نوشته

در میانه‌ی دو اختناق حال و هوای تهران در سال‌های دهه‌ی بیست بر اساس گزارش‌های شهربانی

سال‌‌های پس از سقوط رضاشاه تا ملی شدن صنعت نفت پرماجرا و پرآشوب است. نشریات و احزاب و افراد فراوانی در اینجا و آنجای کشور به ویژه در تهران نظریات‌شان را آزادانه بیان می‌کنند و تنور یارگیری‌های سیاسی و اجتماعی حسابی داغ است. بحث‌های سیاسی در کافه‌ها و دفاتر احزاب و باشگاه‌‌ها و کوچه و خیابان‌ها و میادین شهر شب و روز در جریان است. هر روز جایی میتینگ است و جایی رژه و جایی تظاهرات و قدر‌ت‌نمایی خیابانی. روس‌ها و انگلیس‌ها عملا همه‌کاره‌ی کشورند و شاهِ تازه ‌بر ‌تخت‌نشسته هنوز جوان و بی‌تجربه است. در این میان، ماموران شهربانی به صورت ناشناس لابلای جمعیت در همه‌جا از مسجد تا کافه حضور دارند و گزارش دیده و شنیده‌ها و شایعات را برای مافوق‌ها مخابره می‌کنند. متنی که در ادامه می‌خوانید تعدادی از گزارش‌های به‌جامانده از ماموران شهربانی است از جای‌جای تهران در دهه‌ی پرهیاهوی بیست، دهه‌ای رهاشده از اختناق دوره‌ی رضاشاهی و آماده برای ورود به دهه‌ای دیگر که با شکست جریان ملی شدن نفت و سقوط دولت مصدق به اختناقی دیگر می‌انجامد. ‌ ... ادامه نوشته

ایرانی لندن را در نظر دارد نامه‌ی رئیس انگلیسی بانک شاهی ایران به معشوقش از بیرجند به لندن

در آستانه‌ی جنگ جهانی اول، ایران هنوز قدم در راه صنعتی شدن نگذاشته و فاصله‌ای چندصدساله با دنیای صنعتی‌شده‌ی غرب دارد. تفاوت ما با مردمان اروپا و آمریکا و ژاپن و امثال اینها در چیست؟ ایرانی کیست و چیست و چه نسبتی با دنیا دارد؟ چرا کشور ایران صنعتی نشده است و مردم هنوز در حال و هوایی قرون وسطایی به سر می‌برند؟ در این دوره، اف هیل رئیس شعبه‌ی بیرجند بانک شاهی ایران است. او در نامه‌هایی که از بیرجند برای معشوقش در لندن می‌نویسد از همه چیز سخن می‌گوید. در یکی از نامه‌ها که در ادامه می‌خوانیم، هیل برای معشوقش ایران و وضع فرهنگ و تمدن آن را با دنیای غرب مقایسه می‌کند، به نوعی به پرسش‌های بالا پاسخ می‌دهد، و نتیجه‌ای غیرمنتظره‌ می‌گیرد. ... ادامه نوشته

دوربین ملیجک برش‌هایی از روزنامه‌ی خاطرات عزیزالسلطان درباره‌ی عکاسی

عزیزدردانه‌ی شاه شهید، به لطف امکانات بی‌پایانی که در اختیار دارد، از هر انگشتش هنری می‌ریزد. از تیراندازی و پیانونوازی تا نویسندگی و عکاسی. بعد از مرگ ناصرالدین‌شاه، ملیجک بیشتر اوقاتش را به عکاسی می‌گذراند. جایی را آماده می‌کند برای عکاسخانه‌اش و اسباب لازم را جور می‌کند و می‌شود عکاس. هر روز چند ساعتی مشغول است. جدیدترین دوربین‌ها را تهیه می‌کند و از صغیر و کبیر عکس می‌اندازد و خبره‌ی این فن می‌شود. تعدادی از عکس‌هایی که امروزه از اواخر دوره‌ی قاجار در دست است محصول هنر عکاسی و چاپ و ظهور ملیجک است. در ادامه بخشی از خاطرات او را می‌خوانیم که مربوط به عکاسی‌هایش از فروردین تا مهر ماه1281 است. ... ادامه نوشته

عشق این بود باقی هذیان گزیده‌ای از کتاب سوانح غزالی در باب عشق

کلمه‌ی غایی ادبیات هزاروصدساله‌ی فارسی عشق است. هر سخنوری با زبان و بیانی خلاق یا تقلیدی عشق را موضوع آفرینش ادبی خود قرار داده است. دوستی از احمد غزالی تقاضا می‌کند رساله‌ای در باب عشق بنویسید: عشق انسان به انسان. سوانح محصول برآوردنِ این خواهش است. سوانح یعنی تاملات: متنی در کاویدن چیستی عشق. این که عشق با انسان چه می‌کند. متن زیر برگرفته از همین اثر است. ... ادامه نوشته

جعفر و عباسه عشق پنهانی وزیر ایرانی به خواهر خلیفه

کامگیری جعفر از عباسه مصداق گاز زدن میوه‌ی ممنوعه است. زیبایی، سخنوری، کاردانی و هوش بی‌مانند جعفر برمکی و قساوت بی‌دلیل و بی‌پایان هارون با او و خاندانش مخرج مشترک نوشته‌های مورخان است. طبق روایتی، با خواست خلیفه، جعفر و عباسه نامزد می‌شوند. خطبه را هم خود خلیفه می‌خواند اما با شرط و شروطی: میوه‌ی ممنوعه دیدنی است نه بوییدنی. و این‌طور جعفر ناخواسته در مسیر عشقی خانمان‌برانداز می‌افتد. جالب اینکه از نوشته‌های مورخان می‌شود این‌طور برداشت کرد که هارون بیشتر از آنکه به خواهرش غیرت داشته باشد، به جعفر دارد. گویی نمی‌تواند جعفر را با دیگری ببیند. او خود دلبسته‌ی دیوانه‌ی جعفر است. ... ادامه نوشته

گوی را برگردان بخشی از پندنامه‌ی عنصرالمعالی به فرزندش گیلان‌شاه در آداب چوگان‌بازی

جوان در بازی ورزشی فقط به برد فکر می‌کند. از جان و دل مایه می‌گذارد تا پیروز میدان شود. ترس راهی به دل او ندارد. جوان نگران دست‌وپا شکستگی نیست. بازی برای او حکم «مرگ و زندگی» را دارد. اما برای آدم سن‌وسال‌دار ورزش چیزی جز سرگرمی نیست، یکی مثل باقی سرگرمی‌ها. عنصرالمعالی در این نوشته مانند همه‌ی بخش‌های پندنامه‌ی مفصلش از پسرش می‌خواهد همیشه آرام بماند، بازی را زیادی جدی نگیرد و جوگیر نشود، سلامتش را به خطر نیندازد و یادش نرود که این فقط بازی است. ... ادامه نوشته

بر اسب مادیان لیلی نام روایتی از چوگان بازی شاه‌عباسی

کار عادی را وقتی پادشاهی مثل شاه عباس کبیر انجام دهد رنگ دیگری به خود می‌گیرد. ملازمان شاه در یکی از شکارگاه‌ها ترتیب چوگان‌بازی پادشاه را فراهم می‌کنند اما حاکمی که چنان قلمرویی زیر نگینش دارد چوگان هم به سبک خودش می‌بازد. متن زیر روایت کوتاهی است از این بازی همراه با توصیف جشن و شکارگاه و عمارت سلطانی آن به قلم تاریخ‌نگار دربار عباسی که شاهد و کاتب زنده‌ی وقایع بوده است. ... ادامه نوشته

هورا گزارشی درباره‌ی خوراک‌های خیاو

احتمالا در همه‌جای دنیا خوراک مردم هر ناحیه از مواد اولیه‌ای تامین می‌شود که در همان‌جا پیدا می‌شود. امروزه روز البته ماجرا فرق کرده اما هنوز هم در شهرها و روستاهای کوچک و دور از مرکز خوراک متاثر از جغرافیای منطقه است. پنجاه‌وپنج سال پیش غلامحسین ساعدی برای نوشتن گزارشی از مردم خیاو به آنجا می‌رود که حاصلش می‌شود تک‌نگاری مفصل او به اسم خیاو. طبق نوشته‌ی ساعدی خیاو در آن سال‌ها حدود هشت‌هزار نفر جمعیت دارد. ساعدی در بخشی از این نوشته غذاهای محلی ساکنان آن روزگار خیاو را معرفی می‌کند که تقریبا همه با گیاهان و مواد اولیه‌ی موجود در همان منطقه طبخ می‌شود. بخشی از این گزارش را می‌خوانیم. ... ادامه نوشته

تا یک قدمی مرگ گرسنگی طولانی حاج سیاح محلاتی

حاج سیاح در میانه‌ی روزگار قاجار با پای پیاده و جیب خالی به قصد دیدار جهان و دانش‌اندوزی و زبان‌آموزی عزم سفر ‌کرد و تا حدود بیست سال بعد به کشورش بازنگشت. حاج سیاح در این بیست ‌سال همه‌ی دنیای ممکن آن روزگار را به هر لطایف‌الحیلی است ‌گردید و زبان‌ها آموخت و تجربه‌ها اندوخت. متن زیر که بخش کوتاهی از سفرنامه‌ی دور دنیای او است، شرحی از چند روز گرسنگی کشیدن از بی‌پولی و عزت نفس توامان است که اجازه نمی‌دهد از کسی لقمه‌نانی برای سد جوع تقاضا کند. توصیفی مهیب و تجربه‌ای هولناک از گرسنگی بی‌امان که او را رو به قبله می‌کند اما غافل از آنکه تقدیر به فکر ادامه‌ی حیات او است و او را از این گرسنگی با غذای سنتی ایرانی از دست یک همشهری همدانی رهایی می‌بخشد. ... ادامه نوشته