سوئیس، ۱۱ ژوئیه ۱۹۴۸ (۲۰ تیر ۱۳۲۷)
بهار جان عزیزم، هفتهی قبل نامهی شما محتوی نامهی آقای مژدهی و ماهملک خانم واصل گردید. از مژدهی سلامت فامیل خوشوقت شدم. از تمام شدن عمارت هم خشنودم که کاری صورت دادید و اگر زحمتی متحمل شدید نتیجهای عاید خواهید کرد و یادگاری باقی خواهد ماند. امیدوارم با همین همت و پشتکار بتوانید دو سه عمارت دیگر به وجود بیاورید و کار حسابی کرده باشید. اساسا زندگی یعنی کار و هرقدر انسان در کارهای مفید زیادتر وارد شود، میبیند که سهلتر و آسانتر شده است. یقینا در ساختن عمارتِ دیگر تجربه و مطالعات و اطلاع شما چند برابر خواهد شد. کار و عمل خودبهخود فایده دارد و بیکار نشستن و نالیدن و قرقر کردن جز ضرر و زیان و تمام شدن سرمایه و عمر انسان فایدهای ندارد. اگر ده سال قبل از این ما به این کار دست زده بودیم امروز آدمی بودیم. حالا هم زیاد دیر نشده است. منتها دقت شود که کلاه سرتان نرود.
من دیشب فکر میکردم که اگر مصلحت بدانید در یک زمین مرغوب بنایی شروع کنید دارای سه یا چهار طبقه که گذشته از طبقهی زیرزمین که انبار و محل زندگی دربان عمارت باشد، سایر طبقات هرکدام دارای تالاری و سه اتاق و یک مطبخ و حمام و مستراح باشد که یک نفر تنها با زن و کلفت بتواند زندگی کند. حتی اگر شوفاژ و فر الکترونیک داشته باشد که حمام و آب گرم آن همیشه حاضر باشد بهتر است و به تدریج میشود در هفتصد متری که دارید سه یا چهار آپارتمان اینطور بسازید. زیرا تهران زود بزرگ و پرجمعیتتر و آبادتر میشود و محلی که شما دارید ناف مرغوبترین نقاط تهران است و تجار و سیاسیون امریکایی و اروپایی هجوم خواهند آورد و هریک از این سه اتاقی که گفتم حداقل ماهی پانصد ششصد تومان کرایه خواهد داد و کاری است حسابی. و بعد از این، خانهی پتوپهن و ضمنا خانهی دارودرختدار، غیر از سفارتها، به درد اجارهنشین نمیخورد و خالی خواهد ماند. محلی که به درد بخورد همان آپارتمانهایی است که جمعوجور و دارای شوفاژ باشد و باید طوری ساخته شود که آسانسور هم بعد بتوان کار گذاشت. در این باب با رفقا مشورت بفرمایید. مسیو تالبرک همسایهمان در این بابها بسیار مفید است و به درد میخورد. مخصوصا او را بخواهید و با او شور کنید و از شور او استفاده نمایید.
حال من بد نیست. سرمایی خوردهام و تبی آمد و دو سه روز اسباب تشویش خیال شد. و به حمدالله معلوم گردید از سرماخوردگی است و رفع شد. حالا سه چهار روز است تب ندارم و حالم رو به خوبی است. خواستم استرپتومیسن بزنم. دکتر گفت گمان ندارم حاجت باشد و با دو ماه استراحت بقیهی کسالت و نقاهت مرتفع میشود.
هواهای اینجا باز از نو سرد شد و زمستان برگشته است. امروز مه و بوران و برف و باران است. دو روز است آفتابی میآید و امید است هوا گرم شود و قدری نفس راحت بکشیم. میوه از هر نوع به بازار آمده است. زردآلو، گوجه، گیلاس، هلوهای بسیار خوب، توتفرنگی. اما غالبا غیر گیلاس باقی ترش است و به خوبی میوهی ایران نیست. شیر بسیار خوب شبها برایم میآورند و همانطور نجوشیده و خام استعمال میشود. تریاک روزی سه ماش. یکی صبح دو تا ظهر و روزبهروز تقلیل پیدا میکند. اما ترک کردن را اجازه نمیدهند. تا شش هفت ماه بگذرد و مزاج قوت بگیرد.
از کار پروانه نوشته بودید. درس فرانسه را حکما بخواند. بلکه اگر همت کند دبیرستان را تمام کند و وارد دانشسرا شود بهتر است، یا زبان انگلیسی یاد بگیرد. یا بیاید به سوئیس با هم برگردیم. دکتر میگوید دو سه ماه دیگر باید استراحت کنی و خیال میکنم نتوانم زودتر از اوایل زمستان از اینجا حرکت کنم. آن وقت است که حکما باید پروانه بیاید و با هم از راه تونس و مصر برگردیم و در بغداد با شما ملاقات کنیم و از راه بصره بعد از زیارت عتبات وارد ایران شویم. هوای آن سمتها هم مناسب است اگر خدا بخواهد. اما من دیگر حال ندارم و چه خوب هرگاه اجازهی حرکت قبل از پاییز میدادند. چه کنم همهی اطبای ایرانی و فرنگی میگویند اگر حالا حرکت کنی، در هوای گرم ایران و خستگی دید و بازدید و کار، مرض عود میکند و زحمات این چند ماهه به هدر میرود.
راجع به بانک و آقای وثیقی همین حدس را میزدم. حالا نوشتن به او فایده ندارد. باید از آقای هژیر رفقا خواهش کنند که سفارش کند بیست سیهزار تومان بگیرید. بعد کمکم مثل پاساژ خودتان، اگر لازم بود، گرفت و میدهند. یکباره اسم هفتادهزار تومان ببرید، رم میکنند.
غرض بهار جان، هرچه زودتر پولی که دارید به یک جایی بند کنید. والا تمام خواهد شد و بعد پول پیدا کردن آن هم برای من کار بسیار دشوار بلکه محالی است. خواهش دارم مشغول بنایی شوید ولو یک دست حیاط کوچک هم شده برای کرایه بسازید. مغازههای خوب که خوراکپزی و شیرینی داشته و کافهمانند باشد، جلو امجدیه، خیلی فایده دارد و خوب اجاره خواهند کرد. مخصوصا سهکنجی، سه نبش دو خیابان مغازه که به هر دو طرف نگاه کند و بالنسبه بزرگ باشد خوب خواهد چرخید و باعث میشود که این خیابان بازار شود. اینها یادتان نرود. یادداشت کنید و با معمارتان به میان بگذارید.