همه‌ی مردان شاه گزارش جهانگرد فرانسوی قرن هفدهم درباره‌ی مشاغل درباری ایراننوشته: زمان انتشار:

عکس: قالی ابریشمی دوره صفوی| موزه‌ی متروپولیتن


از مباحث مهم کتاب‌های ادب سیاسی ما خیر و شر دوری و نزدیکی به شاه و ارباب قدرت است، گفت‌وگو پیرامون عاقلانه بودن یا نبودن قبول مشاغل بالای حکومتی با علم به مخاطرات بسیارشان. سرنوشت نزدیکان شاه و خلیفه از جعفر برمکی وزیر گرفته تا قائم مقام فراهانی و میرزا تقی‌ خان امیرکبیر گویای وسعت این خطرها است. در ادبیات تمثیلی ما هم نمونه‌ها فراوان‌اند. برای مثال در گفت‌وگوی معروف کلیله و دمنه، کلیله محافظه‌کار است و نزدیکی به شاهان را نشانه‌ی حماقت می‌داند و دمنه بلندی‌جوی است و دوری از شاه را نشانه‌ی حقارت می‌خواند. در امثال ما هم فراوان اندرز داده‌اند که «به دریا در منافع بی‌شمار است/ اگر خواهی سلامت بر کنار است» واقعیت این است که صاحب منصبان حکومتی در عوض ثروت و جایگاه رفیعی که نصیب‌شان می‌شود همیشه لبه‌ی تیغ قهر پادشاه را روی گردن خود احساس می‌کنند. در جایی که پسران شاه از تیغ قهر او ایمن نیستند حساب کار دیگران روشن است. نیکولا سانسون، جهانگرد جغرافیدان که سال‌ها در دوره‌ی سلطنت شاه سلیمان (۱۰۴۵ تا ۱۰۷۳ هجری) در ایران زیسته، بخشی از سفرنامه‌اش را به توصیف مناصب دولتی ایرانیان، وظایف متصدیان این مناصب و منافع و مخاطرات شغل آنها اختصاص داده. آنچه می‌خوانید برشی از سفرنامه‌ی او است که نخستین بار در سال ۱۶۹۵ میلادی در پاریس منتشر شده است.
سفرنامه‌ی سانسون: وضع کشور شاهنشاهی ایران در زمان شاه سلیمان صفوی، ترجمه‌ی تقی تفضلی، انتشارات ابن سینا: ۱۳۴۶

اگرچه شاه ایران بر متجاوز از دوازده مملکت یا قلمرو وسیع که همه‌ی آنها در قدیم بوده‌اند و هر یک برای خود سلطانی دارند حکومت می‌کند معهذا بجز شاه عنوان دیگری ندارد ولی شاه ایران شاهی است که بر تمام سلاطین جهان برتری دارد زیرا رعایایش او را عالی‌ترین شاه آسیا می‌دانند.
شاهی که امروز در ایران سلطنت می‌کند در تاریخ جلوس به تخت سلطنت، شاه صفی نام داشته است. می‌گویند یهودیان برای شاه جادو کرده بودند و در نتیجه شاه به چنان ناتوانی و ضعفی مبتلا شده بود که رو به مرگ و نیستی می‌رفت. شیخ علی خان اعتمادالدوله یا رئیس‌الوزرایش سحر و جادو را کشف کرد و به شاه توصیه نمود اسمش را تغییر دهد تا به این وسیله از سحر و جادو مصون بماند. شاه صفی نام صفی را که اسم جدش بود کنار گذاشت و خود را شاه سلیمان نامید. شاه سلیمان اکنون چهل‌وهشت سال دارد و بیست‌وهفتمین سال سلطنت خود را می‌گذراند.
شاه خوش‌صورت و زیبا است. دماغش عقابی، اندامش متناسب، چشمانش آبی‌رنگ و بسیار درشت، دهانش متوسط و ریشش سیاه و گرد و نسبتا کوتاه است. صدایی مردانه و دلپذیر دارد و حرف ‌زدنش با لطف و مهربانی است. شاه مکرر نشان داده است که نیروی جسمانی فوق‌العاده‌ای دارد به ‌قراری‌ که می‌گویند در تمام کشور هیچ مردی یافت نمی‌شود که به قدر شاه قوی باشد و بتواند با شاه کشتی بگیرد.

رئیس‌الوزرا
رئیس‌الوزرا اعتمادالدوله نام دارد. او وزیر بزرگ، رئیس‌الوزرا و صدر اعظم کشور شاهنشاهی و رئیس دولت و مباشر کل مالیه است و وزارت خارجه و تجارت کشور نیز زیر نظر او اداره می‌شود و تمام مقرری‌ها و حقوق‌ها و انعام‌ها به دستور او پرداخت می‌گردد. در حقیقت رئیس‌الوزرا نایب‌السلطنه‌ی کشور شاهنشاهی ایران است.
اعتمادالدوله احکام و فرامین شاه را ظهرنویسی می‌کند و بر آن صحه می‌گذارد و در پشت آنها عبارت زیر را می‌نویسد: «بنده‌ی درگاه علیه‌ی عالیه اعتمادالدوله» او در هر ماه مبلغ هزار تومان از خزانه‌ی دولت برای مخارج خودش برمی‌دارد. این مبلغ کمترین رقم عایدات او است زیرا تمام حکام ایالات و ولایات را اعتمادالدوله تعیین می‌کند و مقامات عالی‌رتبه‌ی نظامی را هم او انتخاب می‌نماید. علاوه بر این فرماندهان نظامی که به میدان جنگ مامور می‌شوند و صاحب‌منصبان عالی‌رتبه‌ای که برای وصول مالیات به نقاط مختلف کشور می‌روند همگی با نظر اعتمادالدوله تعیین می‌شوند یعنی او همیشه می‌تواند وسایلی را برانگیزد که این مقامات را به هر کس که دل او بخواهد بدهد.
رئیس‌الوزرا از اشخاصی که داوطلب این مقامات هستند و برای وصول به آن با یکدیگر رقابت می‌کنند مبالغ هنگفتی می‌گیرد. علاوه بر این حکام ایالات و صاحب‌منصبان دربار که ناگزیرند روز اول سال نو که ایرانیان با بهار آن را آغاز می‌کنند هدایا و پیشکش‌هایی به شاه تقدیم دارند، جرئت ندارند اعتمادالدوله را فراموش کنند.
اعتمادالدوله شش وزیر یا معاون در اختیار دارد که با او در اداره‌ی امور مالی کشور همکاری می‌کنند و این شش وزیر مجموعا هیئتی را تشکیل می‌دهند که ریاست آن با رئیس‌الوزرا است.

صدر خاصه
بزرگ‌ترین شخصیت روحانی ایران، پیشوای مذهبی عموم صدر خاصه نام دارد. او رئیس روحانی تمام کشور شاهنشاهی است ولی فقط به راهنمایی امور دینی شاه می‌پردازد و کارهای مذهبی دربار و شهر اصفهان را طبق دستورات و موازین قرآن اداره می‌کند.
صدر خاصه اولین شخصیت کشور به شمار می‌آید و در پای تخت یا مسند شاه در طرف راست می‌نشیند. صدر خاصه در ایران به قدری مورد احترام است که سلاطین دختران او را به عقد ازدواج خود در‌می‌آورند و آخرین صدر خاصه خواهر شاه فعلی را به عقد ازدواج خویش در‌آورده بود. ولی عظمت مقام صدر که بالاترین روحانی کشور است مانع آن نیست که شاه تمام اطفال ذکوری را که از ازدواج با خواهر صدر به وجود می‌آیند به قتل نرساند.
این دستور وحشتناک نسبت به تمام کسانی که شاه دختران و یا خواهرزادگان آنها را به عقد ازدواج خود در‌می‌آورد به قدری با خشونت و قاطعیت عمل می‌شود که اگر زنان شاه در موقع وضع حمل خواجگان حرمسرا را برای خفه کردن نوزادان ذکوری که به دنیا می‌آورند احضار نکنند خودشان از مجازات مرگ رهایی نمی‌یابند.
صدر خاصه در تمام ایالات و شهرستان‌های مهم معاونین و قائم‌مقام‌هایی دارد که مدرس نامیده می‌شوند. حکام نمی‌توانند هیچ حکمی را بدون نظر آنها که فتوا نامیده می‌شود صادر کنند. این قائم‌مقام‌ها و روسای مساجد و مدرسین و محترمین و معمرین مدارس و ملاهایی که زنان را به عقد ازدواج مردان در‌می‌آورند و یا با جاری کردن صیغه‌ی طلاق عقد ازدواج را فسخ می‌کنند و بالاخره تمام کسانی که مشاغلی را به عهده دارند که به شرع و قانون ارتباط دارد همه به صدر متکی هستند و او آنها را انتخاب می‌کند. به همین مناسبت برای صدر عواید فراوانی فراهم می‌شود.

صدرالممالک
دومین شخصیت روحانی کشور که معاون و جانشین صدر خاصه است صدرالممالک نامیده می‌شود. اموری را که صدر خاصه در خانه‌ی شاه و در اصفهان به عهده دارد، در سایر نقاط کشور شاهنشاهی به عهده‌ی صدرالممالک است. علاوه بر این صدرالممالک معاون و دستیار دیوان‌بیگی نیز می‌باشد به طوری که دیوان‌بیگی هیچ حکمی را بدون شرکت و مشورت با صدرالممالک صادر نمی‌کند.
تنها فرق عمده‌ای که من بین صدر خاصه و صدرالممالک تشخیص داده‌ام این است که صدر خاصه رئیس قانون کشور است و صدرالممالک قائم‌مقام او در امور روحانی و مذهبی است. علاوه بر این صدرالممالک ریاست محاکم مدنی و محاکم شرعی را به عهده دارد و معاونت و دستیاری دیوان‌بیگی نیز به عهده‌ی اوست. به این ترتیب که صدرالممالک دیوان‌بیگی را راهنمایی می‌کند تا بر طبق قوانین و احکام قرآن و آنچه به وسیله‌ی امام تفسیر شده است قضاوت کند و حکم بدهد.
صدرالممالک در امور جنایی نیز اظهار نظر می‌کند و تصمیم می‌گیرد. او مانند صدر خاصه در تمام محاکم کشور قائم‌مقام‌ها و جانشینانی دارد که نایب صدارت نامیده می‌شوند که اینها با حکام ولایات همکاری می‌کنند. صدرالممالک در زیر مسند شاه در طرف چپ می‌نشیند.

شیخ‌الاسلام
سومین شخصیت روحانی ایران آخوند یا شیخ‌الاسلام نامیده می‌شود. شیخ‌الاسلام عالم طراز اول یا مرد معمر و محترم قانون اسلام است. شیخ‌الاسلام بزرگ‌ترین صاحب‌منصب امور شرعی و مدنی است و به دعاوی بیوه‌زنان و یتیمان و صغاری که زیر نظر قیم اداره می‌شوند رسیدگی می‌کند و همچنین اداره‌ی سایر امور شرعی نیز به عهده‌ی اواست.
شاه به شیخ‌الاسلام هزار‌و‌دویست تومان معادل پنجاه‌هزار لیور فرانسه در سال حقوق می‌دهد تا از طرفین دعاوی چیزی نگیرد و خود را به فساد نکشاند. اغلب دعاوی و اختلافات را شیخ‌الاسلام شخصا حل‌وفصل می‌کند. شیخ‌الاسلام مدرس علم حقوق نیز می‌باشد و روزهای شنبه و چهارشنبه به تمام قضات دادگستری و تمام صاحب‌منصبانی که زیردست او هستند درس می‌دهد. جای شیخ‌الاسلام در پایین مسند شاه و بعد از صدر بزرگ است.

ایشیک‌آقاسی‌باشی
ایشیک‌آقاسی‌باشی در روزهایی که شاه عده‌ای را به حضور می‌پذیرد رئیس کل تشریفات است. او عصایی به دست می‌گیرد که از تیغه‌های طلا پوشیده شده است و بر روی آن جواهرات قیمتی نشانیده‌اند و مرصع‌نشان است. ایشیک‌آقاسی‌باشی رئیس کل دربار است به همین مناسبت مجلل‌ترین و عالی‌ترین لباس‌ها را می‌پوشد و ریاست کل افسران مستحفظ شاه نیز به عهده‌ی او است. در حالی‌ که بر عصای فرماندهی‌اش تکیه می‌دهد در جلوی شاه می‌ایستد. وقتی ایلچیان خارجی و مهمانان شاه برای ادای احترام سر فرود می‌آورند و به شاه تعظیم می‌کنند، ایشیک‌آقاسی بازوی آنها را می‌گیرد و آنها را راهنمایی می‌نماید. وقتی شاه بر اسب سوار می‌شود ایشیک‌آقاسی در جلوی شاه حرکت می‌کند. مقام ایشیک‌آقاسی قابل ملاحظه‌ترین و جالب‌ترین مشاغل دربار است. حکومت تهران تا قزوین ضمیمه‌ی شغل و مقام ایشیک‌آقاسی‌باشی است.

خان‌سالار
خان‌سالار تمام لوازم و موادی را که برای غذای شاه ضرورت دارد و شاه در داخل یا خارج قصر مصرف می‌کند تهیه می‌نماید و صورت مخارج آن را به اعتمادالدوله می‌دهد و او از خزانه برمی‌دارد و به ناظر می‌دهد. خان‌سالار بزرگ چهل خان‌سالار دیگر در اختیار دارد و همچنین بر تمام صاحب‌منصبانی که تهیه‌ی غذای شاه به عهده‌ی آنها است یا در مهمانی‌ها وسایل غذا را فراهم می‌کنند ریاست دارد.

وقایع‌نویس
وقایع‌نویس که تنها منشی دربار است برای اینکه اوامر و دستورات شاه را بنویسد در نزدیکی شاه می‌نشیند. وقایع‌نویس صورت مخارج را می‌نویسد و حساب آن را به اعتمادالدوله می‌دهد. وقایع‌نویس علاوه بر اینکه فرامین شاه را می‌نویسد، مسئول نوشتن تمام نامه‌هایی است که شاه به سلاطین خارجی می‌نویسد. او همچنین تاریخ‌نویس و وقایع‌نگار ایران است. از تمام وقایعی که در طول سال پیش می‌آید روزنامه‌ای تهیه می‌کند و در عید نوروز آن را برای شاه و درباریان می‌خواند.

منجم‌باشی
منجم‌باشی در نزدیکی شاه می‌نشیند تا خیر و شر را پیش‌بینی کند. پیش‌بینی‌های منجم‌باشی مثل جواب‌هایی که در قدیم بت‌پرستان از خدایان خویش می‌گرفتند سخت مورد احترام است و فورا اجرا می‌گردد. شاه بدون مشورت با منجم‌باشی به هیچ کاری اقدام نمی‌کند.
منجم‌باشی همیشه تسبیحی در دست دارد و ساعات خوب و بد را تعیین می‌کند. تشخیص خیر و شر و ساعات خوب و بد در موارد مختلف به کار می‌رود و مورد استفاده قرار می‌گیرد. مثلا وقتی که شاه می‌خواهد سوار اسب شود یا به شکار برود یا به تفریح بپردازد، منجم‌باشی ساعت خوب و بد را تعیین می‌کند. به این ترتیب که دست خود را تصادفی روی دانه‌های تسبیح می‌اندازد و دستش هرجا قرار گرفت، تعداد دانه‌های تسبیح را می‌شمارد و طاق و جفت آنها را تعیین می‌کند، و همان‌ طوری ‌که سربازان در مواردی که مردد هستند و نمی‌توانند تصمیم بگیرد با شمردن دکمه‌های لباس‌شان تصمیم می‌گیرند، منجم‌باشی با دست زدن به تسبیح و شمردن دانه‌های آن وقایع را پیش‌بینی و تنظیم می‌کند.

مُهردار
مهردار یا کسی که مهرها را نگهداری می‌کند در روزهای تشریفاتی همیشه حضور دارد و مهر شاه را که به زنجیر طلایی بسته است همراه دارد. بر روی این زنجیر طلا میناکاری شده و بر آن جواهرات قیمتی نشانده‌اند. مهردار این زنجیر را به گردن خود آویزان می‌کند به ‌طوری ‌که زنجیر از روی شانه‌هایش می‌گذرد و روی سینه‌اش دو سر آن به هم می‌پیوندد.
مهردار شاه پنج مهر دیگر را نیز در اختیار دارد که عریضه‌ها و تقاضاهایی را که به عرض شاه می‌رسانند و مورد قبول واقع می‌شود مهر می‌کند و به متقاضیان می‌رساند. معهذا چیزی که محقق است هیچ‌کدام از این مهرداران مهر خاص شاه را با خود ندارند زیرا مهر مخصوص شاه در دست گیس‌سفید حرم است و در آنجا بر روی عریضه‌ها زده می‌شود.

مهماندار باشی
مهماندارباشی سفرای خارجی را به شاه معرفی می‌کند و او نیز در حالی‌ که به عصایش تکیه دارد در حضور شاه می‌ایستد. مهماندارباشی تاجی به سر دارد. تاج کلاه بزرگی است که از زری پوشیده شده و یک گوشه‌ی آن که باریک‌تر است بالا کشیده شده است. لبه‌ی کلاه چندین منگوله دارد. قسمت پایین منگوله‌ها با طلایی که میناکاری شده زینت یافته است و جواهرات قیمتی به آن زده‌اند. قسمت بالای کلاه را از پر مرغ ماهی‌خوار و یا کلنگ پر کرده‌اند. این کلاه بسیار مورد احترام همه است زیرا می‌گویند این کلاه به دوازده امام اختصاص دارد. تمام خان‌ها و قزل‌باش‌ها در روزهای سلام و تشریفات این کلاه را بر سر می‌گذارند.

حکیم‌باشی
حکیم‌باشی یا اولین طبیب دربار در نزدیکی شاه می‌نشیند برای اینکه به شاه بگوید چه گوشت‌هایی برای شاه مفید و ضروری است و چه گوشت‌هایی مضر و زیان‌بخش است. حکیم‌باشی طبیب تمام صاحب‌منصبان دربار است و بیشتر از تمام درباریان آبرو و اعتبار دارد و بیشتر از همه نیز عایدی دارد و استفاده می‌کند ولی با تمام اعتبار و افتخاری که این شغل دارد هیچ‌کس به مقام حکیم‌باشی حسد نمی‌ورزد زیرا حکیم‌باشی مسئول سلامت شاه است و اگر شاه بمیرد او نیز جانش را در این راه از دست می‌دهد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *