گوییدو گوتزانو و آمالیا گولیلمینتی، هر دو شاعر و هر دو اهل تورین، به فاصلهی دو سال به دنیا آمدند (گوییدو در 1883 و آمالیا در 1881). آشنایی این دو در 1906 در انجمنی فرهنگی ادبی به نام «انجمن فرهنگ» و چنانکه در متن نیز به آن اشاره میشود از طریق شعر رخ داد. به این صورت که گوییدوی جوان مجموعه اشعار خود را با عنوان مسیر پناهگاه برای آمالیا فرستاد و او نیز در پاسخ مجموعه اشعار خودش یعنی باکرگان شوریده را به او تقدیم کرد. گوییدو از همان نخستین برخورد با اشعار آمالیا به شدت شیفتهشان شد و آن مجموعه را اینگونه توصیف کرد: «به خواننده این احساس دست میدهد که چند لحظهای به باغی در یک صومعه وارد شده و در هر پیچوخم مسیر، در میان بوتههای گل سوسن و طاقهای گل سرخ، دستهای از دوشیزگان را میبیند که از برابرش میگذرند و نوعی مرثیهی شهادت یا ترانهی امید را به آواز میخوانند.» اما نظر اولیهی آمالیا نسبت به اشعار گوییدو تا این اندازه سرشار از تحسین نیست، او دربارهی مجموعهی مسیر پناهگاه اینطور نظر میدهد: «من در اثر شما هنوز طعم دلنشین هنر را احساس نمیکنم، فقط میتوانم جوهره و روح شعرتان را لمس کنم، روحی تا حدی تلخ و کمی رنجور و ناخوشاحوال.» از این پس میان این دو رابطهی دوستانه و عاشقانهای شکل میگیرد که بیش از هرچیز در نامههایی که برای یکدیگر مینویسند نمود مییابد. از نوشتههای معدودی که دربارهی رابطهی این دو وجود دارد اینطور استنباط میشود که آمالیا و گوییدو فقط مدت کوتاهی را در اواخر 1907 با یکدیگر سپری کردهاند. دیداری که علیرغم اشتیاق شدید آمالیا دیگر هرگز تکرار نشده است، حتی در 1912، زمانی که گوییدو سرانجام به میل خود برای دیدار اعتراف میکند. گوییدو گوتزانو سرانجام در 1916 در سیوسه سالگی از بیماری سلی که از حدود 1904 با آن دستوپنجه نرم میکرد درگذشت. آمالیا اما تا اواخر 1941 زنده ماند و سرانجام ابتلا به نوعی عفونت خونی سبب مرگش شد. نوشتهها اینطور نشان میدهند که آمالیا سالهای آخر عمر را در تنهایی سپری کرده است. ...
ادامه نوشته