تهران

جنگل چیز‌های خوب یک تجربه: تهران من

خیابان پورسینا ابوالفضل فربد   تهران تا هجده‌سالگی برای ما پایتخت بود. جایی در اخبار، روی نقشه،‌ توی عکس‌های روزنامه‌ها و مجله‌ها یا در حرف‌های آدم‌ها. از این فاصله، تهران همان برجِ آزادی بود، برجِ میلادِ نیمه‌کاره بود، تونل ... ادامه نوشته

فرشته‌ای‌ها خیابانی با ساکنانی نامتقارن

ک خیابان فقط یک اسم نیست، یک احتمال برای شکلی از زندگی است. یک خیابان فرهنگ و خره‌فرهنگ‌هایش را با خودش دارد و لحظه‌لحظه تغییر کردنش در چشم ناظر آن را تعریف می‌کند. خیابان همیشه خیابان نیست، گاهی نمادی است از یک طبقه از مردم که جاگیر شده‌اند و پاگیر هم نمی‌مانند. خیابان‌ها گاهی یک شهرند، الگوی توسعه‌ی یک شهر که به ما می‌گوید چه کسانی هستیم و چطور کنار هم مانده‌ایم. اما این هنوز همه‌ی یک خیابان نیست، خیلی‌وقت‌ها خیابان فقط محلی برای عبور و تماشا است که بفهمیم آدم‌های آن خیابان با چند درصد احتمال شبیه ما هستند ... ادامه نوشته

باغ دلگشای پدرم

خیابان‌ها ساخته می‌شوند اما آن‌جور که ساخته شدند نمی‌مانند. در یک شهر زنده همه چیز عوض می‌شود، محله‌ای اعیان‌نشین بدل می‌شود به جایی از رونق افتاده یا برعکس. در شهری که حیات دارد همه چیز ممکن است و هرچه شهر قدمت بیشتری داشته باشد این عوض و بدل شدن‌ها بیشتر اتفاق می‌افتد. باغ سپهسالار نمونه‌ی یکی از این خیابان‌ها است که در طول حیاتش مرتب نقش عوض کرده، در این زندگی‌نگاره نازنین جودت از این نقش‌ها و تغییراتش در طول زمان نوشته. ... ادامه نوشته

باخانمان

بعضی روزها می‌روم باشگاه انقلاب و می‌دوم. هفته‌ی قبل رفتم ولی اول جاده دیدم حال دویدن ندارم. نیمکت دنجی پیدا کردم و نشستم و به دختران و پسران و زنان و مردانی که عرق‌ریزان و نفس‌زنان می‌دویدند و از ... ادامه نوشته

تهرانر تصویری عادی از یک تهران متفاوت

تهرانی که ما می‌بینیم با تهران دیگران فرق دارد. این شهرِ آشنای بی‌شگفتی در خیال آنها که می‌آیند و تهران را می‌بینند شهری عجیب و هزار و یک شبی بوده. این تهران مألوف و آشنا برای آنهایی که از خارج می‌آیند شهری غریب و تماشایی بوده، بیابانی بوده وسط بیابان‌های دیگری که توی ذهن‌شان ساخته بودند، انتظار شتر و کاروان داشتند و حالا شهری مدرن و روزآمد می‌بینند. انتظار عشاقی را داشتند که لای پرنیان پوشیده شده‌اند و آدم‌هایی امروزی می‌بینند. این فرقِ بین پیش‌پنداره‌ها و واقعیت در تهران است. تهران شهری است که هر بیگانه‌ای را فریفته‌ی خودش می‌کند. این مجموعه عکس را سارا پانل استرالیایی از تهرانی گرفته که با تهرانی که خیال می‌کرده متفاوت است. ... ادامه نوشته

نفوس مقیم تهران سرشماری جمعیت ایران در تابستان 1231 هجری شمسی

حتی امروز با این‌همه‌ امکانات، تهیه‌ی آمار کاملا دقیق از مردم یک شهر کار بی‌نهایت سختی است. آماری که فقط محدود به شماره‌ی آدم‌های موجود در شهر نباشد بلکه داده‌های دیگر را هم پوشش بدهد. صدوهفتاد سال پیش، به دستور ناصرالدین شاه، میرزا عبدالغفار نجم‌الدوله مامور تهیه‌ی چنین آماری از دارالخلافه‌ی طهران می‌شود. او با دقیق‌ترین و تجربی‌ترین روش‌های آماری در طول دو ماه کار را به سرانجام می‌رساند و به گفته‌ی خودش با توجه به امکانات موجود اعداد و ارقامی به دست می‌دهد که دقیق‌ترین اعداد و ارقام ممکن است. آنچه در ادامه می‌خوانید بخش نخست گزارش این سرشماری است از زبان خود عبدالغفار. بخش دوم گزارش آمار تفکیکی محله‌ها است. با توجه به اوضاع و احوال تهران ناصری، رسیدن به این اطلاعات و بیرون کشیدن حرف راست از زبان مردمی که به دولتیان و آمارگیران مشکوک‌اند نیازمند دقت و پشتکار و حوصله‌ای خارج از حد تصور بوده است. ... ادامه نوشته

اومامی به روایت خیابان کریمخان

خیابان کریمخان نه به خاطر موقعیت کلیدی‌اش در مرکز شهر، نه به خاطر داشتن سهمی از پیکره‌ی فلزی شهر و نه حتی به واسطه‌ی شهرت کتاب‌فروشی‌ و کافه‌هاش، که به خاطر اشتراکات زیادی که در ذهن جمعی شهروندان تهرانی ایجاد کرده خیابان کریمخان است. به واسطه‌ی فضاهای نادیدنی پنهان شده در گوشه گوشه‌ی کالبد سیمانی‌اش. و مگر تاریخِ یک خیابان همان روایت‌های جمعی آدم‌ها و رویدادهای آن خیابان نیست؟ اصلا مگر همین اشتراکات و خاطرات خیابان را از مکانی با کارکرد عبور به فضایی جهت درنگ تبدیل نمی‌کند؟ خیابان‌ها زبان خاموش تاریخ‌اند، روایت‌گر آنچه به چشم دیده‌اند و از سرگذرانده‌اند، روایت‌گر مجموعه‌ای از روابط و کنش‌ها که محصول ادارک جمعی شهروندان در فضاهای آن است. فضاهایی که میزان تعلق ما به شهر را تعیین می‌کند. ... ادامه نوشته

مرض شهری

بعضی تهران را دوست ندارند اما دل هم نمی‌توانند از آن بکنند. آنها برخلاف بعضی که زیبا نمی‌بینندش اما زشتی‌هاش را به رویش نمی‌آورند. با تهران رابطه‌شان عشق و نفرت است.‌ خیلی‌ها این حال را دارند که فکر می‌کنند تهران آن جای ایدئال برای زندگی کردن نیست، آن آرمانشهری که می‌خواهند نیست اما پای رفتن هم ندارند. می‌سوزند و می‌سازند و گاهی نفرینش می‌کنند. در این زندگی‌نگاره پوریا عالمی از تهرانی که دوستش ندارد نوشته. ... ادامه نوشته

در میانه‌ی دو اختناق حال و هوای تهران در سال‌های دهه‌ی بیست بر اساس گزارش‌های شهربانی

سال‌‌های پس از سقوط رضاشاه تا ملی شدن صنعت نفت پرماجرا و پرآشوب است. نشریات و احزاب و افراد فراوانی در اینجا و آنجای کشور به ویژه در تهران نظریات‌شان را آزادانه بیان می‌کنند و تنور یارگیری‌های سیاسی و اجتماعی حسابی داغ است. بحث‌های سیاسی در کافه‌ها و دفاتر احزاب و باشگاه‌‌ها و کوچه و خیابان‌ها و میادین شهر شب و روز در جریان است. هر روز جایی میتینگ است و جایی رژه و جایی تظاهرات و قدر‌ت‌نمایی خیابانی. روس‌ها و انگلیس‌ها عملا همه‌کاره‌ی کشورند و شاهِ تازه ‌بر ‌تخت‌نشسته هنوز جوان و بی‌تجربه است. در این میان، ماموران شهربانی به صورت ناشناس لابلای جمعیت در همه‌جا از مسجد تا کافه حضور دارند و گزارش دیده و شنیده‌ها و شایعات را برای مافوق‌ها مخابره می‌کنند. متنی که در ادامه می‌خوانید تعدادی از گزارش‌های به‌جامانده از ماموران شهربانی است از جای‌جای تهران در دهه‌ی پرهیاهوی بیست، دهه‌ای رهاشده از اختناق دوره‌ی رضاشاهی و آماده برای ورود به دهه‌ای دیگر که با شکست جریان ملی شدن نفت و سقوط دولت مصدق به اختناقی دیگر می‌انجامد. ‌ ... ادامه نوشته