حمد شایان و شکر بیپایان سامعالاصواتی را سزاست که نغمهسرایان خوشآواز و سرودگویان عراق و حجاز در چهارگاه جهان و حصار دوران از تاجیک و ترک به نواهای کوچک و بزرگ به وصف کمالش مترنماند. مغنیان رامتینچنگ و خنیاگران نکیساآهنگ چنگآسا پشت به عبادتش خم ساختهاند و طنبورسان دل از غیر پرداخته به مقام طاعتش چون دف حلقهبهگوشاند و از خوف مخافتش مانند بربط به خروش. با مهر او چون نی بر هر بندی سازی دارند و با محبت او به هر تاری از رشتهی جان آوازی.
اما بعد. چنین گوید سرگشتهی تیه نادانی و ازپاافتادهی کوی حیرانی سالک مسالک سخنسازی ابن بهجت شیرازی که چندی است عزیزالوجودی که همیشهی اوقات رشتهی الفتش به این بنده محکم است درخواست نموده که در این اوراق بعضی از افکار شعرای عالیمقدار از غزلیات شیرین و مثنویات رنگین و قطعات مرغوب و رباعیات مطلوب درج نماید. غرضش این است که گاهگاه به نغمههای دلاویز و لحنهای شورانگیز که او راست، خاطر احباب یکرنگ را خرسند و کام جانشان را شیرینتر از قند سازد. و نیز اشاره رفت به اینکه اشعاری که نوشته شود در صدر آن اشعار رود که آن از چه بحری است از بحور عروض و مناسبت کدام دستگاه از آواز را دارد؛ هرچند که این قاعده کلی نیست زیرا که هر شعری را به هر آواز توان خواند الا بعضی از نغمات که ناچار است وزنی خاص.
میتوان گفت فلان بحر از بحور شعر به فلان نغمه از موسیقی هرآینه شایستهتر و بایستهتر است از غیر آن برحسب ترجیعات و تغنیات و بسیاری از حکمای اهل این فن اصرار داشتهاند در اینکه شخص مغنی حکما باید عروضی باشد یعنی علم عروض بداند بهواسطهی رابطهای که میان موسیقی و عروض است. بالجمله امتثالاً لامره انگشت قبول بر دیده هشتم و این رساله را متدرجاً در چند روز پس از فراغ از مطالعه نوشتم و آن را موسوم ساختم به بحورالالحان.
چون دانستی که علم عروض را در موسیقی مدخلیتی تام است و شخص مغنی البته باید عروضی باشد، همچنین میباید خواننده از هر شعری و هر مضمونی باخبر بوده باشد که به مقام خود خرج دهد و من در این معنی که گفتم کتابی دیدم از حکیمی که او خدمت خواجه نصیرالدین را نموده بوده، مینویسد: همچنان که برای مستمع لحنی باید تغنی نمود که درخور و ملایم طبع او باشد همچنین مضامین را باید بهموقع به سمع مستمع رسانید؛ از برای مردمانی که سادهدل و سستعنصر باشند از بَط و باده و بُت و ساده نباید سخن گفت که بر شهوت او افزاید و به خیالات موهومه افتد بلکه اشعاری که دال از زهد و قدس و ورع نماید باید خواند؛ کذلک برای اشخاصی که متهور باشند یا کینهجو و عنادی هم در نهاد دارند نباید اشعار شاهنامه و نظیر آن که مهیج غضب و خشم باشد تغنی نماید بلکه اشعاری که دال بر عفو و سکوت و اغماض است باید اظهار دارد و بهعکس در وقت جنگ و جدال اشعار مهیجانه باید القا نماید.
اما در اوقات تغنی آواز ـ هرچند اختلاف است اما ـ آنچه قدما اصح دانستهاند و تجربهها در این باب کردهاند بدین تفصیل است که در ادامه میآید هرچند در این اوقات این قاعده را کلیه نمیدانند و فیالواقع هر آوازی را که هر وقت سرایند با حسن صوتی مؤثر است الا اینکه در مقام خود به طریقی که حکما تعیین کردهاند خوانده شود اثر آن زیادتر خواهد بود، خاصه برای شخص مریض.
از صبح صادق تا طلوع آفتاب: رهاوی. از طلوع تا یک پاس از روز رفته: حسینی. در نیمروز: عراق. در وقت ظهر: راست. عصر: بوسلیک. چون آفتاب روی به زردی آورد: عشاق. از شام تا یک پاس از شب رفته: زنگوله. بعد از آن: حجاز. نیمهشب: نوا. آخر شب: اصفهان.
بدان که در نفوس بهاختلاف هر آوازی را تأثیری هست که چون به مقام خود تلحین کنند اثر کلی از آن ظاهر شود. مثلاً: عشاق و بوسلیک و نوا را تأثیر قوه و شجاعت است. راست و اصفهان و عراق و نوروز را تأثیری باشد لطیف که فرح و نشاط فزاید. حسینی و حجاز را تأثیر شوق و ذوق باشد. زنگوله و رهاوی را تأثیر حزن و اندوه و سستی.
اسامی هفت دستگاه به ترتیبی که معین کردهاند این است: راستپنجگاه، چهارگاه، سهگاه، همایون، نوا، ماهور، شور. آهنگهای هر دستگاه را هم رِنگ خوانند.
الحال شروع نماییم در ایراد اشعاری که سابقاً وعده رفت از بعضی شعرای عالیمقدار و بر صدر هر غزلی اجمالاً اشاره شود به اینکه آن را در چه مقام تغنی لایقتر و به چه لحنی سزاوارتر خواهد بود. آنچه بر صدر هر غزلی از نام آوازها نوشته شده است به تجویز و تصدیق شش نفر از اهل این فن است که به دقتِ نظر و ملاحظات دیگر اینطور رأی دارند. ولی این نکته را باید دانست که مقصود این نیست که از اول آن غزل الی آخره به آن آواز خوانده شود بدون اینکه دیگر آوازی را در آن مدخلیت باشد یا بدون گوشهها که معمول است بوده باشد. بلکه مراد این است که در آن زمینه بخوانند با متفرعات.
اکنون ابتدا کنیم به اشعار افصحالمتکلمین شیخ مصلحالدین سعدی شیرازی.
این غزل را به هر لحن خواهند توان خواند، خصوصاً به آواز شور:
امشب سبکتر میزنند این طبل بیهنگام را / یا وقت بیداری غلط بوده است مرغ بام را
این غزل را به آواز راستپنجگاه بخوانند:
ای نفس خرم باد صبا / از بر یار آمدهای مرحبا
این غزل را به آواز چهارگاه یا شور خوانند بسی نیکوست:
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را / اول مرا سیراب کن آنگه بده اصحاب را
این غزل به آواز چهارگاه بسی دلگشا و فرحافزاست:
از هرچه میرود سخن دوست خوشتر است / پیغام آشنا نفس روحپرور است
این غزل به آواز مویه و زنگوله بسی نیکوست:
یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم / و زان دو لب شیرین صد شور برانگیزم
این غزل به آواز شور و بیات یا بختیاری خوانده شود:
بَسَم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی / به کجا رَوَم ز دستت که نمیدهی مجالی
اما از غزلهای حافظ:
این غزل را به آواز همایون یا ترک بخوانند:
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است / سلطان جهانم به چنین روز غلام است
این غزل را به آواز همایون یا چهارگاه بخوانند:
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت / در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
این غزل را به آواز چهارگاه و متعلقات آن بخوانند نیکوست:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
این غزل به آواز چهارگاه یا نوا و متعلقات آن خوب است:
در همه دیر مغان نیست چون من شیدایی / خرقه جایی گروِ باده و دفتر جایی
خاتمه ـ این کتاب را لازم است مطلبی برای دفع شبهه از بعضی که گمان نفرمایند این بندهی مؤلف، احکام پیغمبر خود را ندیده. مسئله در حرمت و تغنی و علم موسیقی است. در سیصد ملت تورات و یکصدوهشت ملت زبور و دویستوهفتاد ملت انجیل و نودونه فرقهی مشایین و اشراقیین و هفتادوسه ملت اسلامیه بهاتفاق در باب سرود چنان نگفتهاند که مضر مطلق باشد تا حرام مطلق گفته آید. در بسیاری از کتب هم به نظر آمده که حضرت آدم و حضرت داود و حضرت عیسی علیهمالسلام به اصوات مختلفه تغنی میفرمودند. اما حضرت رسالتپناه صلی الله علیه و آله الطاهرین بر غنا مقید نگشتند از جهت شغل دوام و ترک شواغلِ بدو اسلام و به مردم در این مسئله ترغیب نفرمودند بلکه چنین محافل روی نمینمود.
اما این کتاب را نوشتم نه برای حظ نفسانی بوده بلکه اولاً برای این است که موسیقی از علوم ریاضی است و اطلاق علم بر آن میشود و این هم یکی از علوم دیگر که علمش به از جهل است. ثانیاً برای اینکه به مقام ضرورت در معالجات بیماران در صورتی که معالجه منحصر به آن باشد به کار برند.